روزي دختري شاکي نزد قاضي رفت...
دختر :
قاضي پسري که دوستم بود بمن تجاوز کرده من از او شاکي هستم !
به دستور قاضي نخ سوزن آوردند ...
سوزن را دست دختره داد و نخو دست خودش نگه داشت و خيلي راحت سوزنو نخ کرد
بعد اين بار نخ رو دست دختر داد و سوزن رو دست خودش نگه داشت...
قاضي :
دختر سوزنو نخ کن !
دختر تا ميخواد نخو از سوزن رد کنه قاضي دستشو تکون ميده !
بعد به دختره ميگه چرا سوزنو نخ نمي کني !!!
دختر ميگه تو نميذاري ،قاضي درجواب ميگه تو هم نميذاشتي
6 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/06 - 00:16
دیدگاه
yalda

{-15-}

1392/07/6 - 09:36